همیشه اولش خوبه،همیشه آخرش سخته......
امروز ظهر دایی سعید اینا عازم بازگشت به ابوظبی شدن و مارو با کلی خاطره از خوشگلهای عمه تنها گذاشتن. دیشب واسه خداحافظی همه خونه مامان جون جمع شدیم.یادش بخیر.شب اولی هم که تازه رسیده بودن همه اونجا جمع بودیم ولی چقدر این دوشب با هم متفاوت بود. بچه ها تا آخرین لحظه با هم بازی میکردن و صدای خوشحالیشون کل فضای خونه رو پر کرده بود.آرنیکای قشنگم که اونقدر احساساتی شده بود که چند بار تقاضا کرد دیانارو تو بغلش بذارم تا خودش تنهایی بغلش کنه. آرنوشای مهربونم روزهای اول که تازه اومده بودن وقتی بهش میگفتن: اینجا بهتره یا ابوظبی؟میگفت ابوظبی .ولی ظاهرا روزهای آخر در جواب این سوال گفته:گرمسار بهتره.چون تو گرمسار محبته!!! الهی عمه فدای ای...
نویسنده :
مامان
23:06